حکایت
16 اردیبهشت 1403 توسط ذاكري
کوتاهش کن!!! حکیم بزرگی روی شن ها نشسته و در حال مراقبه بود … مردی به او نزدیک شد و گفت: مرا به شاگردی بپذیر. حکیم با انگشت خطی راست بر روی شن کشید و گفت: کوتاهش کن! مرد با کف دست نصف خط را پاک کرد. حکیم گفت: برو یک سال بعد بیا. یک سال بعد باز… بیشتر »