نوشيدني مدهوش
03 اردیبهشت 1403 توسط ذاكري
اواخر خرداد ماه که از یه سفر چند روز ه بر میگشتم آفتاب به شدت تابان و سوزان بود و اون وسط آسمان آبی بیکران چشم نوازی میکرد واز بس به سروکله ام تابیده بود شده بودم عین کویر بی آب و علف وهلاک از تشنگی و دلم لح لح میزد واسهی یه جرعه ی آب خنک تلفنم که زنگ… بیشتر »