جمعه های انتظار

  • خانه 
  • تلنگر ♥️#خدا_جان  معرفت مهدوی  آرامش رسیدن به خدا داستان  
  • تماس  
  • ورود 

حدیث گرافی

#انواع قلب در قرآن کریم

☑️ بیست نوع قلبی که در قرآن ذکر شده است:
 
? ۱. قلب سليم: ⚘
و آن قلبی است مخلص برای خدا و خالی از کفر و نفاق و هرگونه پستی.
{ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ }*⛲️

?۲. قلب مُنيب: ⚘
وآن قلبی است که هميشه درحال برگشت و توبه به سوی خدا و بر طاعت خدا استوار و پابرجاست.
{مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ}⛲️

? ۳. قلب مُخبِت:⚘
وآن قلبی است فروتن و آرام یافته به ذکرخدا. { فتُخْبِتَ لَهُ قلُوبُهُمْ }⛲️

? ۴. قلب وَجِل: ⚘
و آن قلبی است که از ياد خدا میلرزد که مبادا عمل وی به درگاه خدا قبول نشود و از عذاب خدا نجات نيابد. { وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ }⛲️

? ۵. قلب تَقِيّ: ⚘
و آن قلبی است که به احکام خدا احترام ميگذارد. { ذَلِکَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ }⛲️

? ۶. قلب مَهدِیّ:⚘
و آن قلبی است که تسليم امر خدا و راضی به قضا و قدر پروردگار است .{وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ⛲️

? ۷. قلب مُطمئن:⚘
وآن قلبی است که با ياد خدا و توحيدش آرام میگيرد.{ وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه}⛲️

? ۸. قلب حَیّ: ⚘
و آن قلب زنده ای است که از شنيدن پندهای قرآنی و داستان های امت های گذشته که با گناه وطغيان هلاک شدند پند و اندرز میگيرد .{ إِنَّ فِي ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ }⛲️

? ۹. قلب مريض:⚘
و آن قلبی است که دچار بيماری شک و نفاق و مبتلا به فسق و فجور و شهوت های حرام است.{ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قلبِه مَرَضٌ }⛲️

? ۱۰. قلب أعمَى:⚘
وآن، قلب کوری است که حق را نمیبيند و در نتيجه پند و اندرز نمیگيرد .{ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ }⛲️

? ۱۱. قلب لاهِی:⚘
وآن قلبی است که از قرآن غافل و مشغول لهو و لعب و شهوت های دنياست .{ لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ }⛲️

? ۱۲. قلب آثم:⚘
و آن قلبی است که گواهی حق را کتمان میکند و میپوشاند .{ وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن يَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ }⛲️

? ۱۳. قلب متکبر:⚘
وآن دل مغرور و متکبری است که به خاطر ظلم و طغيان، از توحيد و طاعت خداوند رويگردان، و زورگو و جبار است .{ قلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ }⛲️

? ۱۴. قلب غليظ: ⚘
و آن قلبی است کهعطوفت و رحمت و رأفت از آن برداشته شده:{وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ }⛲️

? ۱۵. قلب مَختُوم:⚘
و آن قلبی است که هدايت را نمی شنود و تعقل نمیکند.{ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِه}⛲️

? ۱۶. قلب قاسِی:⚘
وآن قلبی است که به عقيده و ايمان نرم نمیشود و وعظ و ارشاد در آن تأثيری ندارد و از ياد خداوند رويگردان است.{ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً }⛲️

? ۱۷. قلب غافل: ⚘
وآن قلبی است که مانع ذکر و ياد پروردگار است و هوا و هوسش را بر طاعت حق تعالی ترجيح میدهد:{ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا }⛲️

? ۱۸. قلب أغلف:⚘
و آن قلبی است که پوشيده شده است به طوری که اقوال و فرمايشات رسول اکرم “ص"در آن نفوذ و رسوخ نمیکند.{ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ }⛲️

? ۱۹. قلب زائغ: ⚘
و آن قلبی است که از حق و حقيقت اعراض ميکند:{ فأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ }⛲️

? ۲۰. قلب مُرِيب:⚘
و آن قلبی است که در شک و شکوک متحير و سرگردان است{ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ }⛲️


? اللهم إجعل قلوبنا من القلوب السليمة المطمئنة البيضاء.. وثبتنا على الهدى والايمان

 ترجمه: خدايا قلب‌های ما را قلب سليم و مطمئن و در حال توبه و برگشت به خود و بهترين قلب‌ها قرار بده و ما را بر هدايت و ايمان ثابت قدم فرما!
?
?? 

سخن گفتن از زبان اشیاء

14 اردیبهشت 1403 توسط ذاكري


چند دقیقه ایی از اینکه کامل شده‌ بودم میگذشت تو ویترین بلوری جا گرفتم داشتم رفت و آمد خیابون و شلوغی دنیا رو تماشا می‌کردم که هرکی بدنبال کاری سرگرم دنیا شده که یهو صدای در گل فروشی بصدا در اومد یه عروس و داماد جوانی وارد شدن عجله داشتن چند گل بالا پائین کردن استرسی به جونم افتاد که ناگاه به کمک فروشنده منو انتخاب کردن رسیدن به محلی که قرار بود مراسم‌ عقد برگزار بشه بالاخره مراسم شروع اوووووه چه جمعیتی اینطور که پیداست سنگ تموم گذاشتن وصداهایی که به گوش می‌رسید دلخراش بود همه سکوت کردن و عاقد زوجتک نفسی….. منم تو دلم قند آب میشد و اون دستای لطیف و نازکم بالا بردم و زیر لب دعا گو
بعد از گرفتن زیر لفظی عروس.، دخترای فامیل یکی یکی رو صدا زدن منم هاج و واج چرا منو می کوبند به کله سر اینا که یهو صدائی به گوشم زمزمه کنان رسید، درست شنیدم؟؟؟؟
آره میگفت باعث بخت گشائی می‌شه 🤔
هردختر مجردی که دسته گل عروس به سرش بخوره

#چالش_نوشتن
#به_قلم_خودم

 نظر دهید »

سخن گفتن از زبان اشیا 

13 اردیبهشت 1403 توسط ذاكري


یه گوشه‌ ایی از خونه بدون سروصدا اسکان دارم وحکمت این‌که صورتم رو به قبله کردن رو کشف نکردم شایدم علت بر این هست که میگن اشیاء هم تسبیح خدارو می‌کنند راضی ام از زندکی آدمای پر جنب و جوشی نیستن که از دست شون سرسام بگیرم اما گاهگداری از صدای بلند تلویزیون سر درد میگیریم آخه زیاد به صدای بلند عادت نکردم ویه وقتایی که نوه ها میان دیدار مامان بزرگشون یکم اذییت میشم اما خوشم میاد ازشون دونفری خواهر،برادری بهم حمله ور میشن طوریکه یکی از دوندنام رو شکستن اما دلم راضی نشد گزارش بدم به مامانشون درد و تحمل کردم آخه سنی ازم رفته دیگه هوا که گرم و سرد میشه یه آب ریزش بینی کوچولو هم سراغم میاد وجدیدا کمر درد دارم شبا از خواب میپرم حدس میزنم دوتا از مهره های کمرم سائیده شدن
خواستن جای من یکی دیگه رو بیارن از وقتی شنیدم افسردگی اومد سراغم چکار کنم چند ساله‌ باهاشون زندگی می کنم وابسته شدم بهشون اما خدا خیر بده مادره رو که اصلا نمیزاره یک لکه رو بدنم بیفته از بس تمیز میکنه همین فرجی شد که باز کنارشون به زندگیم ادامه بدم؛؛؛

#به_قلم_خودم
#چالش_نوشتن

 نظر دهید »

ماشين زمان 

12 اردیبهشت 1403 توسط ذاكري


به اسرار دوستم رفتیم عروسی یکی از رفقای دوران دبیرستان منتظر عروس بودیم که یهو ماشین زمان روشن شد و خودمو تو لباس تور سفید پف پفی دیدم که آرایشگر بهم گفت پرنسس خانم پنج دقیقه دیگه کارت تموم میشه زنگ بزن شاه دوماد بیاد دنبالت منم از تو مخاطبین شماره سلطان قلبم رو پیدا کردم و تماس گرفتم که بیا تاج زندگیت منتظره تقریبآ نیم ساعتی از برقراری تماسم گذشت خبری نشد چشم دوختم به در و هی قدم زنان ساعت مچی شبرنگم رو نگاه می‌کردم که چطور ثانیه ها در گذرن در همین حوالی بود که صدای بوق بوق ماشین به گوشم رسید دلم آروم و نفس عمیقی کشیدم اومد داخل بعد از اینکه یه دور؛ دور سرم چرخید پیشونی ام رو بوسید و بابت معطلی عذرخواهی کرد وشدیم سوار ماشین وبقیه از پشت سرمون جیغ زنان و راه افتادیم و بالاخره با ویراج موتوری ها رسیدیم به عکاسی که از قبل نوبت‌ گرفته بودیم پله اول رو رفتم به دومی که رسید پام رفت رو پوست‌ موز همین‌ که خواستم کله پا شم گفت جااان من حواست کجاست خوبه گوشه ی لباست رو گرفتمااا اینطوری شیرجه میری چند تا عکس‌ لاکچری انداختیم که گوشی زنگ خورد فرشته‌ مهربونم بود کجائین دختر همه منتظر شمان چشم‌ الآن راه می افتیم وقتی رسیدیم در خونه فش فشه بارون بود وکلی مهمون پیر و جوون چشم‌ براه قرآن و آئینه بدرقه حجله شدیم که پچ پچ ها به گوشم می‌خورد عه بینی اش عمل کرده مگ رنگ لنز چشاش ببین اون یکی میگفت نه چشم های خودشه 😅 غرق در کادو گرفتم بودم که خانم عکاس گفت دقایق پایانی هست یه دستی تکان بده فیلمتون رو ببندم در همین حین تکان دادم دستم بودم که دوستم یع پس گردنی جانانه نثارم کرد که پاشو بریم دختر عروسی تموم شده چراغااا خاموش کردن فقـط خودمون موندیم 😩

#چالش_نوشتن
#به_قلم_خودم

 نظر دهید »

چشم انتظاری 

11 اردیبهشت 1403 توسط ذاكري


چون اوائل با مخالفت والدین اش روبرو شد ناچارا سر تعظیم فرو اورد و به حرف اونا تسلیم شد برا اینکه روزگار رو تو دلتنگی هاش سهیم کنه پناه برد به خاک ریز جبهه وجنگ قبل از اینکه پیروز میدان شویم به دست عراقی ها به اسارت گرفته‌ شد و سال‌ها ی متمادی گذشت و گیسوان مادرش سپید و پدرش در بستر خاک آرامید در یکی از روزهای تابستان بود که از بلندی گوی مسجد اعلام کردن آزاده وطن خوش آمدی اما فاطمه خانم دیگه سنی ازش گذشته بود وچشمانش کم سو شده بود ازبس در فراق وچشم انتظاری روزها وساعت ها از پی هم سپری کرده بود اما این وصال به سرانجام رسید و حاصل‌ اش شده؛ علی آقا وزهرا خانم

#به_قلم_خودم
#چالش_نوشتن

 نظر دهید »

چالش نوشتن 

09 اردیبهشت 1403 توسط ذاكري


حواسم پرت صحبت های مادرم بود که میگفت دختر کجائی بیا دیگه مثلآ خواستگاری تو اومدنا به محض اینکه خواستم یه چاشنی به چای جناب خواستگار اضافه کنم از بس هول شده بودم دستم رو اشتباهی زدم به نمکدونی که گوشه ی کابینت بود آخه دلم داشت از هوش میرفت تا مغز استخونم سوخت تا به خود اومدم که آخه چرا این وضعی شدم یادم اومدم که صبح همان روز داشتم لیست خواستگارایی که در کلباب کردن 😅 رو راست و ریس میکردم

بدم ثبت احوال که دستم به لبه ی برگه ایی که تو دستم بود، خورده و یه بریدگی به ظاهر کوچک اما در باطن عین یه شکافی عمیق ایجاد شده

#به_قلم_خودم
#چالش_نوشتن

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 24
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 28
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 193
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

جمعه های انتظار

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس