جشن_فارغ_التحصیلی
انگار همین دیروز اول مهرماه بود که دانش آموزان عزیز با در دست داشتن شاخه گل وارد مدرسه شدند و بابای مدرسه در حیاط وایستاده بود و یکی یکی رو خوش آمد گوئی میکرد واز اون ‘طرف حیاط خانم مدیر با در دست گرفتن گلاب وقرآن نو آموزان رو بدرقه وراهی وادی جدیدی از زندگی میکرد و هرکی یه شوقی در سرداشت
یکی از رنگ مانتو
ودیگری درگیر بند کفشش بود
یه هیجانی در سرداشتن و یه شوقی که کدام نیمکت رو انتخاب ونیم نگاهی از لای در کلاس واسترس کوچکی ته دل
که آموزگار کلاسشون کدوم یکی هست و با چه خلق و خوئی
معلم وارد کلاس وبا نام خداوند
از سمت راست یکی یکی خود رو معرفی
به نام خدا من زینب ذاکری علی
منم دینا هستم خانم
عجب روزهای پرماجرا و دوست داشتنی بود
روزهای شاد و غمگین باهم عجبین شده
روزهایی که در قلبهای تک تک ما به یادگار حک شد و قابی به دیوار اتاق زندگی
برا تمامی دانش آموزان عزیز و دوست داشتنی آروزی سربلندی و پیروزی دارم
امیدوارم بنده رو حلال کنید همه شمارو به دستان پر مهر خداوند متعال میسپارم
کوچک شما( به قول خودتون خانم احکام 🤗