یادداشت روزانه
19 مرداد 1402 توسط ذاكري
چند شب پیش
یکی از همسایهها را دیدم
با شتاب داشت میدوید
همین که مرا دید،
با همان شتاب، به سمتم آمد و گفت:
راه بیفت برویم
فلان هیأت مراسم است، غذا هم میدهند!
تشکر کردم از این که
این قدر به فکر همسایه است.
همسایه!
همسفر!
هم میهن!
بیایید این جا
من جای بهتری سراغ دارم
اول هر صبح،
یک دست غذا که نه!
همه چيز،
به وفور تقسیم میکنند!
به همه میرسد:
شادکامی، آرامش، سربلندی، محبوبیت،
خیر، برکت، محبت و عشق!!!
نشانی میدهم، بنویسید!
اول هر صبح
هیأت و خیمه گاه«خدا»!!
خدایا
سلام
✋
هیچکس هم که نیاید
آمدهام
مثل هر روز
در اول صبح،
در هیات«تو»سینه بزنم
قربانت برم، دورت بگردم
عرص ارادتی کرده و رزق و روزی حلال
و خیر و برکت طلب کنم
به قول قدیمیها: به امید«تو»!
همین
✋
#تلنگر
#رزق_و_روزی
#محبت_و_عشق_به_خدا_قران_و_اهل_بیت
#اولیاء_و_پیامبران