جمعه های انتظار

  • خانه 
  • تلنگر ♥️#خدا_جان  معرفت مهدوی  آرامش رسیدن به خدا داستان  
  • تماس  
  • ورود 

‌داستان سگ و بیابانگرد 

11 دی 1401 توسط ذاكري

داستانی دیدم در بوستان سعدی که به شعر در آورده است؛ خلاصه اش را عرض می‌کنم. می گفت: یک نفر بیابانی و چادر نشین در بیابان، به یک سگ وحشی برخورد کرد. آن سگ، پای این بنده خدا را گاز گرفت. خیلی ناراحت شد و سگ را زد و فرار کرد.

بعد به خانه آمد و خیلی ناراحتی و گریه می‌کرد. دختری داشت؛ آمد و گفت: «بابا! همه اش تقصیر خودت است آن سگ که پای تو را دندان گرفت، تو هم می خواستی پایش را دندان بگیری. پایش را دندان نگرفتی، حالا هم همین طور ناراحتی و گریه می‌کنی». پدرش گفت: «بابا! اگر دنیا را هم به من بدهند، دندانم را به پای سگ آلوده نمی کنم.»( بوستان سعدی،باب چهارم، در تواضع)

در مسائل اجتماعی هم همین طور است؛ اگر کسی در صحبت کردن به شما تعدی کرد، شما این خلاف را تکرار نکن و عفت و نجابت خودت را حفظ کن. احکام شرع را در وجود خودت پیاده کن. او که کار بدی کرده، خودت می‌گویی که کار بدی کرده؛ شما دیگر این کار بد را تکرار نکن. ملائکه جواب او را می دهند.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

جمعه های انتظار

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس