جمعه های انتظار

  • خانه 
  • تلنگر ♥️#خدا_جان  معرفت مهدوی  آرامش رسیدن به خدا داستان  
  • تماس  
  • ورود 

ارامشَ_دل_بیقرار

26 اسفند 1401 توسط ذاكري

#ارامشَ_دل_بیقرار

روز آخر مدرسه که در هیاهوی جشن پایان سال بودیم و هرکدوم از بچه‌ها با خودش برا سفره هفت سین چیزی آورده بود
دوتا از بچه‌ها انگاری یه مقداری از هم دلخور بودن و از من خواستن پا درمیونی کنم و چراغ دلشون با آشتی روشن بشه و خداروشکر همینطور شد
جشن برگزار شد به خوبی و بچه‌ها یه شادی و نشاطی بینشون موج میزد که یه جا بند نمی شدند و هرکدوم برا خودش یه برنامه ایی داشت
رفتم جلوشون با یه سلام وتبریک عید گفتم بچه‌های گلم نوبتی هم که باشه نوبت حلالیت طلبیدن هست و وقت وقت خدا حافظی 😓
موقع بازگشت به خونه یه غمی بزرگ شونه ام رو سنگین و قلبم رو دل واپس عین یه مادری که میخواد سفر بره و چند روزی بچه‌ها رو به دستان مهر خدا میسپاره 🤕
هنوز که هنوزه چشمانم میخواد بارونی شه و اون اشک‌های بلورین بر صورت نازک همچون برگ شقایق 😅 رقصان رقصان جا خوش کنن 😍

#به_قلم_خودم

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

جمعه های انتظار

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس