آثار زيارت عاشورا
✅ داستانی شگفت درباره آثار زیارت عاشورا
1⃣ شماری از بزرگان و فقها همانند شیخ حر عاملى در وسائل الشیعه خواندن زیارت عاشورا را بر زن و مرد واجب کفائى مى دانند.
ائمه به ویژه امام زمان(ع) تاکید فراوانی بر مداومت به خواندن این زیارت شریف داشته اند، چنانچه در ملاقاتی که سید رشتی با امام زمان(ع) داشته است، امام زمان به سید رشتی می فرمایند: که چرا عاشورا نمی خوانید و بعد سه بار می فرمایند: عاشورا، عاشورا، عاشورا.
2⃣ زیارت عاشورا اگرچه به ظاهر از امام باقر(ع) و امام صادق (ع) نقل شده ولی در واقع این زیارت از ناحیه خداوند متعال تعلیم شده است و از احادیث قدسی به شمار می رود.
شیخ عباس قمى(ره) در کتاب مفاتیح الجنان از امام صادق(ع) نقل مى کند که ” آن حضرت از پدر بزرگوارش و ایشان از اجداد طاهرینش و آنان از پیامبر اکرم و آن حضرت از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل مى کنند که خداوند به ذات مقدس خود قسم خورده که هر کس امام حسین (ع)را با این زیارت، از دور یا نزدیک زیارت کند، زیارت او را مى پذیرم و خواهش و حاجت او را برآورده مى کنم و فوز به بهشت و آزادى از جهنم را به او عطا مى کنم و شفاعت او را در حق هر کس که بخواهد قبول مى نمایم.”
در سند زیارت آمده است که امام صادق (ع) به صفوان مى فرماید: زیارت عاشورا را بخوان و در خواندن آن استمرار داشته باش، من به خواننده آن چند چیز را تضمین می کنم: زیارت او قبول، تلاشش مشکور و حاجت وى از جانب خداوند متعال بر آورده می شود و با دست خالى باز نخواهد گشت.
3⃣ شیخ عباس قمی( ره) در کتاب مفاتیح الجنان قبل از زیارت عاشورا حکایتی شگفت انگیز از یک بانوی مومن یزدی را نقل می کند که خداوند به دلیل مداومت در خواندن زیارت عاشورا عذاب را از اهل قبرستانی که وی در آن دفن شده بود دور کرد و در حالیکه به زیارت امام حسین(ع) نرفته بود، سیدالشهدا سه بار به دیدن این بانو آمدند. این حکایت در مفاتیح الجنان چنین آمده است:
صاحب کتاب دارالسلام، مرحوم علامه محدث نورى نقل می کند: حاج ملاحسن یزدى که مردی عابد، با تقوا و مورد اعتمادی و از جمله کسانى است که در کنار قبر حضرت امیر (ع) مجاورت داشته و حق همسایگى حضرت را بجا مى آورد و در انجام عبادت بسیار پشتکار دارد، از حاج محمدعلی یزدى که او نیر مردى ثقه و امین بود نقل کرد که در یزد مردی صالح و فاضل بود که به فکر آخرت خویش بود و شبها در مقبره اى خارج شهر یزد که به آن مزار گویند، مى خوابید.
این مرد همسایه اى داشت که از کودکى در مکتب و غیره با هم بودند، تا اینکه بعدها شغل عشارى (باج خواهى و پول زورگرفتن ) را انتخاب کرد و تا آخر عمر هم چنین بود، تا اینکه مُرد و در همان مقبره مذکور نزدیک محلى که حاج محمد على یزدى مى خوابید او را دفن کردند.
هنوز یک ماه نگذشته بود که حاج محمد على او را در خواب دید، با حالت زیبا و سر حال و برخوردار از نعمت. حاج محمد می گوید: نزدش رفتم و به او گفتم: من اول و آخر و باطن و ظاهر کار تو را مى دانم، تو از کسانى نبودى که در باطن نیکو باشى و ظاهرت بخاطر برخى جهات چون تقیه یا ضرورت و یا کمک به مظلوم، توجیه شود؟ و کار تو جز عذاب نتیجه اى نداشت، چگونه به این مقام رسیدى ؟!
آن مرد گفت: آرى مسئله همانطور است که تو گفتى، من تا دیروز در سخت ترین عذاب بودم، تا اینکه همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفت و او را در اینجا دفن کردند و اشاره کرد به مکانى که صد ذراع فاصله داشت. در همان شبى که او را به خاک سپردند، حضرت امام حسین(ع) سه بار به دیدن او آمدند، و در مرتبه سوم دستور فرمود: تا عذاب را از اهل این قبرستان بردارند، به این جهت حال من نیکو شد و در نعمت و وسعت قرار گرفتم.
حاج محمدعلى گوید: با تعجب از خواب بیدار شدم، استاد اشرف آهنگر را نمى شناختم و جاى او را نمى دانستم، در میان بازار آهنگرها جستجو نمودم تا استاد اشرف را پیدا کردم، از او پرسیدم، آیا شما همسر دارى؟ گفت: داشتم، ولى دیشب فوت کرد و او را در فلان جا دفن کردیم و همان جائى را گفت که در خواب، آن مرد به من نشان داد.
از او پرسیدم: آیا همسر شما به زیارت امام حسین (ع) رفته بود؟ گفت: خیر، پرسیدم: آیا غم و اندوه مصیبت حضرت را مى خورد؟ گفت: خیر.
پرسیدم: آیا او براى امام حسین مجلس مصیبت برپا مى کرد؟ جواب داد: خیر، منظورت از این سوالها چیست ؟ آن مرد داستان خواب خود را بیان کرد و گفت مى خواهم رمز آن ارتباط میان او و امام حسین را دریابم.
استاد اشرف گفت: آن زن همواره به خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت.